مدرسه عاشقانه پارت ۱

(مدرسه ای. عاشقانه)
(ا/ت.شوگا)
هوفففف دوباره یه روز خسته کننده دیگه... دوباره شوگا میخواد با اون اکیپ مسخرش اذیتم کنه هایی خب من ا/تم 20سالمه و مادر و پدرمو به خاطر تصادف از دست دادم و تنها زندگی میکنم همیشه تو مدرسه شوگا که پسر پولدار مدرسس اذیتم میکنه خب... بگذریم لباسامو پوشیدم و طرف مدرسه حرکت کردم رسیدم به کلاس که دیدم طبق معمول میزم کثیفه و شوگا با دوستاش دارن بهم میخندن من کاری نمیتونستم بکنم چون من شوگا رو دوست داشتم اره با اینکه اون همیشه منو اذیت میکرد ولی من عاشقش شده بودم... استاد اومد سر کلاس و شروع کرد به تدریس وسط کلاس هعی جک(یکی از دوستای شوگا) اذیتم میکرد که یهو نتونستم تحمل کنم برگشتم سمتش گفتم..
+اه بسه دیگه (با داد )
که معلم برگشت سمت من معلممون خعلی بد اخلاق بود...
×چه خبره خانوم کیم ا/ت دوباره کلاسو گرفتی رو سرت بلند شو ببینم باید تنبیه شی
+ولی... ولی من کاری نکردم
×گفتم بلند شو با خط کشی که تو دستش بود 10 بار زد رو دستم که زخم شد بدجور درد میکرد... دوییدم بیرون از کلاس و رفتم بالا پشت بوم و نشستم کنار دیوار...